ترک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام کردن، ترک عادت کردن پشتپا زدن، دل برداشتن، پشت بهچیزی کردن، ازسر چیزی گذشتن، ترک تعلقات کردن صرفنظر کردن شانه خالی کردن
تلف شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دن، هلاک شدن، جان خودراازدست دادن، نیست شدن خفه شدن، غرقشدن خراب شدن، متلاشی شدن، تجزیه شدن زیر آوار ماندن، سوختن کشته شدن، بهقتل رسیدن، اعدام
تلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، جان کسی را گرفتن، غرق کردن، سوزاندن، له کردن، قربانی گرفتن
مالکیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تعلق، تملک، دارندگی، تصرف، یَد، ید امانی، ید مالکانه، حق، اشغال، استفاده، نگهداری تملیک▼، تصاحب، تصرف، غارت، قبضه، تسخیر، غصب، مصادره، گروکش
بیکسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ها، تک و تنها، یکه، یکهوتنها، غریب، دورافتاده از وطن، رانده▲ بدون حامی، بدون دوست، بدون خویشاوند پریشان، متروک
بدطعمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی می، بدمزه بودن، بدمزگی، نامطبوعی، تلخی، ناگوارایی، ترشبودن، فساد، غذای مانده داروی تلخ، زهر چیز تلخ و بدطعم: قهوه، زهرمار، آش گِل گیوه، زقوم، چا
قهوهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خرمایی، برنزه، بلوطی، شاهبلوطی، فندقی، قهوهای روشن، بژ، گندمگون، سبزه، آجری، باروتی، اُخرایی، تلخ رنگ قهوهای و چیز قهوهایرنگ: گل اخری، بادام
موفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل و، گیس، زلف، جعد، طره رنگ و صفات مو: مشکی، پرکلاغی، خرمایی، طلایی، بلوند، روشن، بور، سفید، شرابی، مشکرده، هایلایت ریش، محاسن، تهریش، ریش بزی، ریش پ