تخفیف دادن [درد]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ن [درد]، ملایم کردن▲، معتدل کردن، آسوده کردن، آرام کردن، تخفیف بخشیدن، تسکین دادن، بهبود دادن
تخفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف، کاهش، تقلیل، تنزیل، کسر، رقم کاهنده، خدمات رایگان امتیاز، آوانس، ارفاق، آسانگیری تخفیف فروش، جایزۀ فروش، جایزه، پاداش، تخفیف مخصوص، جا
تخفیف دادن [مبلغ]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف دادن [مبلغ]، کم کردن، پایین آوردن قیمت، دامپ کردن، منها کردن، کاستن، ارزان کردن ملاحظه کردن، مدارا کردن
تخفیفدادن [مجازات]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات [مجازات]، معذور داشتن، کاستن اهمیت جرم، بهانهرا قبول کردن، موجه کردن، موجه دانستن، مبرا دانستن، تبرئه کردن، بخشیدن، سبکنشان دادن
خِیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یر، صلاح، صواب، علاج، چاره، درست، مصلحت خوبیهای دنیا ومحیط، سعادت، توفیق، دولت، اقبال، آنچه خوب است رفاه، خوشبختی، برخورداری، بخت، نعمت
کامیاب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بودن، ازنعمات برخورداربودن، پررونق بودن، سعادت (دولت، ...) داشتن شکوفا شدن، بالیدن، رشد کردن، کامیاب شدن، توفیق یافتن، بهرهمند شدن
تخفیف دادن [درد]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ن [درد]، ملایم کردن▲، معتدل کردن، آسوده کردن، آرام کردن، تخفیف بخشیدن، تسکین دادن، بهبود دادن
تخفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف، کاهش، تقلیل، تنزیل، کسر، رقم کاهنده، خدمات رایگان امتیاز، آوانس، ارفاق، آسانگیری تخفیف فروش، جایزۀ فروش، جایزه، پاداش، تخفیف مخصوص، جا
نرم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی عل] نرم کردن تسکین دادن، ملایم کردن تخفیف دادن [درد] رسیده کردن، آماده کردن چرب کردن، مالیدن، روغنزدن، لیز کردن آب زدن، نم کردن