پولدار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی شدن، توانگرشدن، وضعش خوبشدن، جایزۀ بختآزمایی را بردن، بار خود را بستن، پول پول آوردن
شخص ثروتمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یلیونر، سرمایهدار، توانگر، محتشم، ارباب، مالدار، حاجآقا، حاجی بازاری، بازاری، میلیاردر، آدمحسابی، افندی مرفهین بیدرد، اغنیا، متمولین از
ثروتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ت، دولت، تمول، دارایی، مال، مکنت، نعمت، هستی سرمایه، دستمایه، مایه توانگری، ثروتمند بودن، غنا، استطاعت، بضاعت، تمکین، توانایی مالی ثروتاندو
بیتربیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نااهل، بیفرهنگ، بی تمدن، ناجنس، ناجور، ناباب، عامی، عوام، بینزاکت، بازاری، دهاتی، کولی، توده، وحشی، بدوی بی احساس بیکلاس، بیادب، ناشی تو
رقصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پایکوبی، دستافشانی، قر رقص محلی، لزگی، باباکرم، غربیله، رقصکردی تانگو، والس، پولکا، تویست، راکاندرول [صفت] رقاص، رقصنده، رقصکنان، پا[ی]اف