تندی [محرکها]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ها]، بُرّندگی، گزندگی، زنندگی، سختی، شدت، نفوذ، نافذ بودن، نیشداری
تنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، سفت کردن بستن، محکم کردن، چفت کردن در قوطی را گذاشتن، گذاشتن
تند بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] تند بودن، تیز بودن، اشک بهچشمآوردن ادویه زدن، خوشمزه کردن، نمکزدن، دودی کردن، سالم نگهداشتن، حفظ کردن
قلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کمی، اندکی، انگشتشماری، انگشتشمار بودن، کمبود، کمیابی، کمبودن، تنگی کمجمعیتی چند، اندی، بعضی کموکاست، نقصان گاهوبیگاهی، پراکندگی، ندرت کمبود جا،
قلیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م، معدود، اندک، مختصر، پایین، نایاب، نادر، انگشتشمار، کمیاب، ناچیز، کمجمعیت بخیلانه ناکافی، غیرکافی، بخورونمیر تنگ، محدود چند، اند، اندی نهچندان ز
واحدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یکان، یک، تک، عدد صحیح، فرد، یکه، مقیاس، اشل واحدشمارش: عدد، تا، شماره، قلم، فقره، دانه، برگ، ورق، فرد، تن، نفر، رأس، سر، واحد، فروند، بند، قطعه، دست
اقوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ن، خویشاوندان، وابستگان، نزدیکان، اطرافیان، منسوبین، قوم و خویش، خویش، کس و کار، پیوندان، فامیل، فکوفامیل، متعلقان، متعلقین، اقارب، اقربا، الاقرب