تنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، سفت کردن بستن، محکم کردن، چفت کردن در قوطی را گذاشتن، گذاشتن
تند بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] تند بودن، تیز بودن، اشک بهچشمآوردن ادویه زدن، خوشمزه کردن، نمکزدن، دودی کردن، سالم نگهداشتن، حفظ کردن
تفنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تتیر، مسلسل، توپ، خمپاره، تیربار، کاتیوشا مسلسل، ژ، کالاشنیکوف، اوزی تفنگ خاندار، دولول، ساچمهای، بادی، ساچمهزنی، خردهزنی،
خلیجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، خور، تنگه، باب، بغاز، کانال، تالاب، مرداب، باتلاق خلیج فارس، تنگۀ هرمز، بغاز بُسفُر دماغه ◄ جزیره بندر ◄ پایانه، ساحل
گردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد گاه، تنگنا، باریکه، گردنه، تنگه، کتل، راه باریک رَدّ (معبر) گلو، سیب آدم، غبغب
رَدّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر، گذرگاه، کورهراه، پیادهرو، راهرو، باریکه، کوچه، کوی، کوچهباغ بیراهه راه باریک، گردنه، کتل، تنگه، گلوگاه ◄ گردن مجرا، سوراخ ◄ حفره
حفرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل سوراخ، شکاف، روزنه، منفذ، چاه، میلۀ چاه، چاله، چال، چالهچوله، دستانداز کنج، گوشه، زاویه، عقبرفتگی ورطه، شکاف عظیم، وادی، چاه ویل، اعماق، چاه عمی
کوچکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کوچک، خُرد، صغیر، ریز کم، محدود کوچکتر، اصغر کوچکترین، مینیمم، حداقل تنگ، چسبان