تنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، سفت کردن بستن، محکم کردن، چفت کردن در قوطی را گذاشتن، گذاشتن
تند بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] تند بودن، تیز بودن، اشک بهچشمآوردن ادویه زدن، خوشمزه کردن، نمکزدن، دودی کردن، سالم نگهداشتن، حفظ کردن
موجزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه موجز، خلاصه، مختصر، محذوف تلگرافی، کوتاه [فاصله] 2: [شخص موجز:] کمحرف، تند، بیادب
مناقشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مشاجره، اصطکاک، تنش، جروبحث، نظر مخالف، معارضه، نزاع، منازعه، کشمکش، درگیری، جنگ داخلی، ضدیت بگومگو، یکیبهدو، آژان وآژانکشی،
نظرمخالففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مخالف، مخالفت، ناسازگاری، اختلاف، اختلاف عقیده، اختلاف نظر، دودستگی، فرقهگرایی اعتراض، ایراد، نفی، انکار نفاق، جدایی، اختلاف رأی، اصطکاک،
ناخوشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ام شدۀ بیمار، سمتوم، سندروم، نشانگان: تب، درد، لرز، تشنج، لقوه، شوک، حمله، تهوع، دلپیچه، غش (غشوه)، بیهوشی، اغما، سرگیجه، دوار، منگ بودن، عر
ضدیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، مخالفت، تقابل، تباین، معارضه، مقابله، خصومت، عناد، دشمنی کشمکش، تضاد، زدوخورد، برخورد، تنش، اصطکاک، لجاج، اختلاف، مناقشه عدم