تنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، سفت کردن بستن، محکم کردن، چفت کردن در قوطی را گذاشتن، گذاشتن
تند بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] تند بودن، تیز بودن، اشک بهچشمآوردن ادویه زدن، خوشمزه کردن، نمکزدن، دودی کردن، سالم نگهداشتن، حفظ کردن
کنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پهلو، ضلع، جنب، بغل، بال، جناح، طرف، طرفین، پا آغوش، پهلو، بغل، تنگِ بغل طرف، سمت، جانب، جناح، جهت دنده، قاچ جانب، مجاورت، همسایگی، جوار کنار رفتن
اقوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ن، خویشاوندان، وابستگان، نزدیکان، اطرافیان، منسوبین، قوم و خویش، خویش، کس و کار، پیوندان، فامیل، فکوفامیل، متعلقان، متعلقین، اقارب، اقربا، الاقرب
مناقشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مشاجره، اصطکاک، تنش، جروبحث، نظر مخالف، معارضه، نزاع، منازعه، کشمکش، درگیری، جنگ داخلی، ضدیت بگومگو، یکیبهدو، آژان وآژانکشی،
نظرمخالففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مخالف، مخالفت، ناسازگاری، اختلاف، اختلاف عقیده، اختلاف نظر، دودستگی، فرقهگرایی اعتراض، ایراد، نفی، انکار نفاق، جدایی، اختلاف رأی، اصطکاک،
ناخوشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ام شدۀ بیمار، سمتوم، سندروم، نشانگان: تب، درد، لرز، تشنج، لقوه، شوک، حمله، تهوع، دلپیچه، غش (غشوه)، بیهوشی، اغما، سرگیجه، دوار، منگ بودن، عر