تنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کند، کاهل، انگلی، آفتابنشین، بخوروبخواب، عافیتطلب، تنپرست، غافل تنپرور، رفاهطلب، طفیلی ◄شخص بیاهمیت، شخص تنبل▲ آبخُسب
شخصتنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دم تنبل، انگل، طفیلی، پارازیت، سربار، بیکاره، ولگرد، گدا، شخص بیاهمیت
تکاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، تبدل، سلوک، توسعه، رشد، نشو، ارتقا، تعالی، تکوین، تبدیل حرکت مارپیچ بالارونده تکاملگرایی، داروینیسم، نظریۀ (فرضیۀ) تبدل انواع، منشاء انواع، تنوع،
شخص غافل [حالتاسمی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ص غافل [حالتاسمی] آدم گریزپای ازجانگذشته بیعار، شخص تنبل [حالت صفتی ◄غافل▼]
انفعالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت نفعال، اثرپذیری، بیحالی، بیحرکتی، عدم تحرک، سکون تنبلی ماند، اینرسی، جمود ناروانی گازهای نادر، بیاثر
حواسپرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، پریشانخیال، گیج، مستغرق، بیخبرازخود، هوایی، رویایی تنبل آشفته، مضطرب، سرگشته، شیدا، حیران، متحیر، هاجوواج، گیجوویج، دودل، مردد