تمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، تَعیّن، قوۀ تمیز قیاس، مقایسه فرقان تعینپذیری، خاصبودن، ویژگی تعین، نوانس تبعیض، نژادپرستی، آپارتاید، اجحاف، بیداد، بیعدالتی، تعصب مُعرّف، شناس
تمیز دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ادن، تشخیص دادن، بازشناختن، فرق گذاشتن، تمیز دادن تفاوت گذاشتن، برتری دادن جداکردن
تمیز دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تمیز دادن، فرق گذاشتن، تفاوتگذاشتن، تشخیص دادن غربال کردن، سواکردن، جدا کردن، گلچین کردن، دستچین کردن
تمیز ندادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تمیز ندادن، فرق نگذاشتن، تشخیصندادن، آسمان از ریسمان ندانستن، قوۀ تشخیص نداشتن بیطرف بودن
قوۀ تمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وۀ تمیز، تشخیص، تبعیض، تمیز(تَعیّن)، انتخاب، بصیرت
تشخیصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال خیص، استنتاج، نتیجهگیری، برداشت، قضاوت، تمیز، قوۀ تمیز تشخیص غلط، عدم تمیز، عدم تشخیص قیاس، استدلال رأی ملت، رأی عام، نظرخواهی، همهپرسی،
مجنونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مجنون، دیوانه، روانی، بیخود زنجیری، هار خُل، چِل، آغوداغ، کمعقل مخبط وسواسی، مالیخولیایی، مردد، نامصمم، دودل عقبافتاده، عقبمانده، مختل
تمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، تَعیّن، قوۀ تمیز قیاس، مقایسه فرقان تعینپذیری، خاصبودن، ویژگی تعین، نوانس تبعیض، نژادپرستی، آپارتاید، اجحاف، بیداد، بیعدالتی، تعصب مُعرّف، شناس
تمیز دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ادن، تشخیص دادن، بازشناختن، فرق گذاشتن، تمیز دادن تفاوت گذاشتن، برتری دادن جداکردن
تمیز دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تمیز دادن، فرق گذاشتن، تفاوتگذاشتن، تشخیص دادن غربال کردن، سواکردن، جدا کردن، گلچین کردن، دستچین کردن