شنوندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تمع، مخاطب، حضار، اطرافیان، شاهد، گواه، تماشاگر، بیننده ≠ گوینده
برخورداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تمتع، بهره مندی، خوشبختی، اسراف، عدم اعتدال، نفسپرستی، جشن، بزم
اجتماعی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تماعی بودن، آمیختن، خونگرمبودن، گرم جوشیدن، معاشرتی بودن، دور هم جمع شدن، عیاشی کردن راحت بودن، مهربان بودن آشنا کردن، معرفی کردن، الفت
لیبیدوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ۀ زندگی، اشتیاق، تمنا، میل جنسی، شهوت، هوا وهوس، شور، شوق، جوش، رابطۀ جنسی ممنوع کامگیری، تمتع، برخورداری، استفاده
جماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ع، جماع 166 [نزدیکی، مقاربت، جفتگیری، برخورداری، هماغوشی، وصال، تمتع، آمیزش، لقاح، جفتشدن، سکس، وطی، تولید مثل آمیزش بیننژادی، اختلاط دورگه پیوند