تمام نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ام نکردن، ناتمام گذاشتن، رهاکردن، نیمهکاره (زمین) گذاشتن، نادیده گذشتن، فروگذاردن، غفلت کردن سمبل کردن، ماهر نبودن، کم گذاشتن بهنتیجه نرسیدن،
دور تمامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی م] دور تمام، مدار دَوَران راه کمربندی، راه مداری، دورکامل، دور ورزشگاه، میدان، دورافتخار، دور برگردان
تماس داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اشتن، تماس گرفتن، رابطه برقرارکردن، ارتباط گرفتن (یافتن)، سراغ گرفتن
التماسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص استغاثه، تضرع، لابه، استدعا، تقاضا، تمنا نماز، خضوع خواهش، مراد، کام، حسرت، رویا، طمع، مقصود، منظور، هوس، آرزو ازوجز (ازوچز)
التماس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص تضرع کردن، استدعاکردن، بهدستوپای کسی افتادن، بهپای کسی افتادن، عجزولابه کردن، بهآسمان رفتن وبهزمین آمدن، درخواست کردن، دست دراز
دور تمامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی م] دور تمام، مدار دَوَران راه کمربندی، راه مداری، دورکامل، دور ورزشگاه، میدان، دورافتخار، دور برگردان
همهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، تمام، کلیه، جمله، کلهم اجمعین، آحاد، سراسر عام، عامه، عموم، اکثریت مردم، عموم مردم، عوام تمامیت، تمامی، مجموع، جمیع، همهچیز، همه [قید]▼ همگان
هزینه داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی شتن، تمام شدن، خرجداشتن، ارزش داشتن، ارزیدن، برآورد کردن، بهقیمتی ردوبدل شدن
ناتمام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل م ماندن، تمام نشدن، زمینماندن کاری، معلق بودن تحقق نیافتن
کاستىفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ى، نارسایی▼، تمام راهرا نرفتن، کم رفتن، کم آوردن، کاهش، ناتمام گذاشتن، ناتمامی، حرکت نیمهتمام ایراد، اشکال، نقطهضعف، نقص نداری، اضطرار خواسته، تق