دامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تَله، تور، کمند شبکه، شست تار عنکبوت، دام عنکبوت کمینگاه، ورطه طعمه صید ◄ آسیبپذیر صیاد ◄ شکارچی، کمینکننده، شخص پنهانشده
فراروانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، تلهپاتی، ذهنخوانی، روانشناسی، دورآگاهی، غیببینی، شم پاراپسیکولوژیست
هنرتئاترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تئاتر، درام، نمایش، نقالی، تئاتر، تلهتئاتر، تئاتر تلویزیونی، صحنه تئاتر شهر، فرهنگسرا تعزیه، نمایش مذهبی، شبیهخوانی
شکاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، درز، چاک، تَرَک، قاچ، دره، منفذ، سوراخ، تله، حفره، پارگی، دریدگی، قطع شقاق تخلخل گسیختگی، انقطاع مدخل، راه ورودی، آستانه، خروجی، دهان فاصله▲ تقعر