تلافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تلافی، جبران، مقابله، قصاص، انتقام کیفر، مکافات، پاداش تنبیه، جزا، سیاست، مجازات بدهبستان اعاده، استرداد
تلافیجویانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) لافیجویانه، کیفری، متقابل، تنبیهی، جزایی، برقرارکننده
تلافی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) افی کردن، عیناً پس دادن، قصاصکردن، اعاده کردن، برگرداندن، جبران کردن، مجازات کردن
تقاربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] تقارب، همگرایی، بههمنزدیک شدن تماس، لمس، ملاقات، معاشرت، دیدوبازدید تلاقی، تصادف، برخورد یگانگی، اتحاد نزدیکی، تقرب، مجاورت حرکت گازانبری، محاصره
نزدیکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] نزدیکی، کوتاهی فاصله همسایگی، مجاورت قرابت، خویشاوندی تقریب، برآورد، تخمین بههم نزدیکشدن، تقرب، تقارب، همگرایی، تلاقی، برخورد جماع حضیض
ملاقاتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ردن، پیوستن، بههمرسیدن، بهیکدیگر رسیدن، تماس گرفتن، اجتماعی بودن، مجدداً همدیگر را دیدن پذیرفتن، استقبال کردن، مهماننواز بودن، پذیرا شدن تلاقی کر