تقربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رب، نزدیک شدن بهدیگری، تمایل، حرکت بهطرف چیزی، نزدیکی، تماس، میل دسترسی، وصول، حصول، وصال نزدیکی بهموضوع، رویکرد، رهیافت، برخورد، فتح باب، درجریا
نزدیکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] نزدیکی، کوتاهی فاصله همسایگی، مجاورت قرابت، خویشاوندی تقریب، برآورد، تخمین بههم نزدیکشدن، تقرب، تقارب، همگرایی، تلاقی، برخورد جماع حضیض
واقعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اد، رخداد، پیشآمد، اتفاق، قضیه، حادثه، سانحه، فاجعه، عارضه، نمود، تجلی، پدیده، حقیقت، واقعیت، عارض حالت فرصت شرایط ماجرا، اوضاع▼ احتمال وقوع، شانس
وقایع آتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر آتی، وقایع آینده، عاقبت، آینده، سرنوشت، قضاوقدر، نصیب، قسمت، تقدیر، شانس قطعیت فال انتظار مقصود، هدف شمشير دموکلس، تهدید آتیۀ نزدیک، نزدیکی، تقرب آ
مجاورتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مجاورت، همسایگی، چسبیدگی، نزدیکی همپوشی، همپوشانی، همنهشتی، تداخل تماس، لمس، تقرب مابهالاشتراک، وجه مشترک جوار، محضر، حریم، آستان ◄ جلو، منزل حو
تقاربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] تقارب، همگرایی، بههمنزدیک شدن تماس، لمس، ملاقات، معاشرت، دیدوبازدید تلاقی، تصادف، برخورد یگانگی، اتحاد نزدیکی، تقرب، مجاورت حرکت گازانبری، محاصره