تقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم قدم، پیشی، سبقت، جلوبودن ازدیگران، تقدم درترتیب، پیشدستی سِبَق، [تقدم زمانی] ◄ تقدم [در زمان]، گذشته جلو، جلودار، طلایه، پیشقراول، پیشاهنگ، اول صف،
تقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان قدم، سابق بودن، تقدم زمانی، ازلیت، وجود ازپیش، پیشساختگی پیش درآمدن، سرآغاز، پیشدرآمد قبلیگری، اولیت قبلی، لمی، اولی، ماتقدم اصالت ماتقدم، اصولفطر
تقدسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، قداست، قدس، پاکی، معصومیت، فضایل اخلاقی، خلوص، پاکدامنی وقف، فداکاری تقدیس، تطهیر
تقدیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، سرنوشت، آتیه، وقایعآتی قسمت، نصیب، بودنی، آبشخور، بخت، طالع، اقبال، شانس محشر، قیامت، معاد، آخرت ◄ اصول دین شگون، طالع سعد و نحس ◄ فال
پیشدستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ی، تقدم، سبقت، جلوزدن، آمادگی، آینده نگری شبیخون زودرسی، پیشرسی، زود بارآمدن، زود بهبار آمدن پیشی، تقدم سبقتجویی پیشقدمی، اقدام اولیه، مبادرت
پیشتازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م] پیشتازی، جلو بودن ازدیگران اولویت، تقدم [در ترتیب]، تقدم [در زمان]، حق تقدم رهبری، شفعه، پیشاهنگی، سردمداری، پرچمداری سردمدار، پرچمدار، رهبر سبقت
مزیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ت سوق الجیشی، پیشی، امتیاز، حق ویژه، تقدم، آتو، برگ برنده، آس، مزیت نسبی مابهالامتیاز چیز برتر، نورعلینور پوئن، بستانکاری جواز، پروانه، مجوز(اجازه
تفوق داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت داشتن، تسلط داشتن، مسلطبودن، فایق آمدن اول بودن، مقدم بودن، تقدم داشتن، تفوق گرفتن (جستن، یافتن) بهاوج رسیدن
مقدم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بودن، اول رسیدن، پیشیگرفتن، پیشی جستن، تقدم جستن، سبقتگرفتن، پیش فتادن، پیش افتادن، جلوتررفتن مقدم بودن، اول صف بودن، پیشتاز بودن، کشفکردن، پیشدستی