تبدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر تبدیل، استحاله، دگرگونی، زوال قلب، مسخ انفجار تحول، اِبدال خروج ازحالت اولیه، تغییر بهچیزی دیگر کیمیا، تبدیل مس بهزر تکوین، انقلاب، تکامل، تغییر،
تبدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یل کردن، تغییر دادن دعوت کردن، فراخواندن، گرواندن، بهمذهبجدید جذب کردن
بهگاز تبدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] بهگاز تبدیل کردن، تبخیر کردن گازدار کردن، کربناتهکردن تبخیر شدن
دامداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دامداری، دامپروری، مرغداری، مرتعداری چرا پرورش، چوپانی، پرواربندی، جوجهگیری، پرورش اسب، اسبداری، آهوگردانی، پرورش کرم ابریشم (نوغان) اصلاح نژ
تغییر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر غییر کردن، تغییر شکل دادن، تبدیل شدن، عوض شدن، دگرگون شدن، نوسان داشتن تغییرپذیر بودن، متغیر بودن، معین نبودن رنگ عوض کردن، تغییر رنگ دادن، رنگ باخ
انقلاب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ] انقلاب کردن، قیام کردن، سرنگونساختن فتنه برپا کردن، بلوا راهانداختن، طغیان کردن، شوریدن، از بیخ کندن، بهزبالهدان تاریخ انداختن دگرگون ساختن، مت
تغییر دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دادن، عوض کردن، تبدیلکردن، تنوع بخشیدن، جرح و تعدیل کردن گشاد کردن، تنگ کردن تصحیح کردن، اصلاحکردن، بهتر کردن، نو کردن ازشکل طبیعی خارج کردن، تغییر
عمل ریاضیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اضی، علامت، علائم ریاضی، مثبت، منفی عملگر، نمادگذاری چهار عمل اصلی، جمع، علاوه، اضافه، تفریق، منها، ضرب، تقسیم، بخش، توان، جذر معادله، آنالیز، ریشه