تفریقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ریق، تقلیل، منها، کسر، حذف، برکناری، استثنا برداشت، اخذ جدایی مفروق علیه، مفروقمنه فقدان رقم کاهنده کشف
تفریحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تفریحکردن، فرصت داشتن، مجالداشتن، گشتن، آهسته رفتن مرخصیرفتن، آسودن، بازنشسته شدن، استعفادادن آفتاب گز کردن، آفتاب چریدن، بیکار بودن، سست
محل تفریحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی جگاه، گردشگاه، پارک بازی، زمین تفریحات، ساحل، پلاژ، استخر، حوض، زمین بازی، محوطۀ بازی، میدان، اوت ییلاق، منطقۀ خوشآبوهوا
ساختمان تفریحاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ریحات، تالار موسیقی، فرهنگسرا، موزه، سینما، تئاتر (سالن)، کتابخانۀ عمومی، نگارخانه، گالری استادیوم، ورزشگاه، زورخانه، باشگاه، باشگاه ورزشی،
اتلاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ف، تضییع، اسراف، تفریط، استهلاک، فرسایش، سایش، خسران، اضمحلال ولخرجی آسیب، زوال افساد ضایعات، زباله، آشغال، فاضلاب، اگزوز
اعتدالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] اعتدال، میانهروی، ملایمت امساک، پرهیز، قناعت، تفریط، خودداری، عصمت، پاکدامنی روزه، گیاهخواری، خامخواری، خامگیاهخواری پرهیزانه توکل، رضا ب
تلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تلف کردن، ضایع کردن، هدر دادن(کردن)، ازبین بردن، تباه کردن مصرف کردن، استفاده کردن، بالاکشیدن، خوردن ولخرجی کردن، دورریختن، تفریط کردن، وقت ک
تفریحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تفریحکردن، فرصت داشتن، مجالداشتن، گشتن، آهسته رفتن مرخصیرفتن، آسودن، بازنشسته شدن، استعفادادن آفتاب گز کردن، آفتاب چریدن، بیکار بودن، سست
محل تفریحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی جگاه، گردشگاه، پارک بازی، زمین تفریحات، ساحل، پلاژ، استخر، حوض، زمین بازی، محوطۀ بازی، میدان، اوت ییلاق، منطقۀ خوشآبوهوا