تعمیم دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ادن، عمومیت دادن، تسریدادن، تحت قانون کلی درآوردن، نتیجۀ کلی گرفتن، مصداق چیزی دانستن شامل شدن
تعمیر و نگهداری خودرو: آچارکشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گهداری خودرو: آچارکشی، اتوسرویس، بالا گذاشتن، بالانس چرخ، بادگیری، آهنگری، میزانفرمان، بالانس چرخ
تعمیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، نوسازی، تجدید، تازه سازی، مرمت، رفو، صافکاری، بتونه‌کاری، درست‌کردن، تعویض قطعات، پنچرگیری جراحی پلاستیک وصله، پینه، تقویت
تعمیرکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، پینه‌دوز، مکانیک، صافکار، رفوگر، پاره‌دوز، نجار بازسازیکننده، ترمیم‌کننده، اصلاح‌کننده، مصلح ◄ رفرمیست درمان‌کننده، شفادهنده پزشک، جراح پلا
تعمیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، اصلاح کردن، ترمیمکردن، بهتر کردن، رتوش کردن، صاف‌کاریکردن
شیرجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت شیرجه، غواصی، غوطه‌وری، غرق، غوطه پایین رفتن، سقوط شیرجۀ هوایی، هوانوردی فروبردن درآب، ارتماس، تعمید، استغراق
شمولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دربرداشتن، تضمن، جزء خود شمردن، جامعیت، فراگیری، تسرّی، تعمیم، عمومیت گنجایش، جا قبولکردن، ورود، پذیرش داشتن شرایط، صلاحیت، شمول مقررات عضویت، مشار
عمومیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم عمومیت، عام بودن، کلیت، جامعیت، جهانشمولی تعمیم، اطلاق، قضیۀکلی نگاه اجمالی، دیدکلی، دید فراگیری، انتشار، شیوع، تداول، رواج، متعارف بودن، عادت، کاربر