تعدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل، توازن، تعادل ایجاد تعادل، متعادل کردن، متوازن کردن سازش وزنۀ تعادل، پارسنگ
تعدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، موازنه کردن، مساویکردن، مخالف عمل کردن، تقابل داشتن تضمین کافی گرفتن، مآلاندیشی کردن، پوشش بیمهای داشتن، پوشش گرفتن، محتاط بودن بدهبستان کر
تعمیم دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ادن، عمومیت دادن، تسریدادن، تحت قانون کلی درآوردن، نتیجۀ کلی گرفتن، مصداق چیزی دانستن شامل شدن
تمدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تطویل، طول دادن، طولانی کردن، فرسایش وقتکشی، تاخیر وقت اضافی، اضافهکاری
تعدیلکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یلکننده، معتدلکننده میانجی التیامبخش، تسکیندهنده مهارکننده، افسار، کمند
اصول حسابداری: روش تعهدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سابداری: روش تعهدی، نقدی، تداوم فعالیت، اهمیت، احتیاط دفترداریدوبل
جبرانکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت جبرانکننده، تعدیلی، ترازکننده، متعادلکننده، معادل متعادل، متوازن اصلاحی، برقرارکننده
موازی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد موازی بودن، باهم تمدید یافتن، بهموازاتیکدیگر حرکت کردن، درکنار هم بودن همزمان بودن
سازگار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ردن، میزان کردن، تعدیلکردن، تنظیم کردن، بستن، هماهنگ کردن، خوراندن درخود حل کردن قالب زدن، همگن کردن کوک کردن، روی موج صحیح انداختن، کانال راانتخاب