تعمیم دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ادن، عمومیت دادن، تسریدادن، تحت قانون کلی درآوردن، نتیجۀ کلی گرفتن، مصداق چیزی دانستن شامل شدن
تعظیم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ردن، خَم شدن، کمر دوتاکردن، کُرنش کردن، مؤدب بودن، احترام نشان دادن تسلیم شدن، توافق کردن زمین بوسیدن
تسلیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) م] تسلیم، واگذاری فرمانبرداری، اطاعت، فروتنی حلم، توکل، تقوا رخوت، بیحالی کاپیتولاسیون، انقیاد واگذاری تاجوتخت، چشمپوشی تمکی
تسلیم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تسلیم شدن، سپردن، واگذار کردن، تفویض کردن، ازدست دادن زیر اخیه رفتن، دراختیار کسی بودن، پر انداختن تن بهقضادادن، تسلیم تقدیر ش
بهخواهشهای نفس تسلیم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هخواهشهای نفس تسلیم شدن، ول گشتن، عیاشی کردن، شهوترانى کردن، افراط کردن، آزاد بودن وسواس داشتن، مشکلپسند بودن بیتقوابودن
کمربندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت شلاق، تعلیمی، غلوزنجیر، یوغ▲، [ بازداشت 747]، پیشبند، [ پوشیدنیها - سایر 228] دستار بازوبند، گردنبند، روبند ◄ روسری
متغیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یر بودن، ثبات نداشتن همیشه پشیمان بودن، تردید داشتن، بیعزمبودن جایی بند نشدن، بهخواهشهاینفس تسلیم شدن منصرف شدن، تغییرعقیده دادن طفره رفتن، دوپهل
نرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ُل، لطیف، ناز، ملایم، تسلیم، خمیری، ابریشمی، ابریشمین، آبلمبو، منعطف▼ آبدار، لذیذ ◄ خوردنی لزج، سیّال، اثیری، مایع فنری، کِشآمدنی اسفنجی، ا
انتقالملکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی انتقالملک، واگذاری، مصالحه، تحویل، انتقال تسلیم، سپردن، سپردهگذاری، سرمایهگذاری، افزایش سرمایه گرو گذاشتن، وثیقهگذاشتن، بهارث گذاشتن رهن،
افسردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سردن، افسرده بودن، افسردهشدن، دلسرد شدن، نا امید شدن، تسلیم شدن، موفق نشدن فسردن، سردشدن دلتنگ شدن، ملول شدن، دلش گرفتن دلگیرشدن، رنجیدن آزر