تعدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل، توازن، تعادل ایجاد تعادل، متعادل کردن، متوازن کردن سازش وزنۀ تعادل، پارسنگ
تعدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، موازنه کردن، مساویکردن، مخالف عمل کردن، تقابل داشتن تضمین کافی گرفتن، مآلاندیشی کردن، پوشش بیمهای داشتن، پوشش گرفتن، محتاط بودن بدهبستان کر
تبدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر تبدیل، استحاله، دگرگونی، زوال قلب، مسخ انفجار تحول، اِبدال خروج ازحالت اولیه، تغییر بهچیزی دیگر کیمیا، تبدیل مس بهزر تکوین، انقلاب، تکامل، تغییر،
تبدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یل کردن، تغییر دادن دعوت کردن، فراخواندن، گرواندن، بهمذهبجدید جذب کردن
حشرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی مگس، ملخ، جیرجیرک، مورچه، عنکبوت، سوسک، آبدزدک، آخوندک، کک، ساس، شپش، بید، موریانه، خرخاکی، عقرب، کژدم، رطیل، علیورجه، مگسک، آسیابک برگبالان،
گازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ز، بخار، اثیر، اتر، هوا، باد، نفخ تبدیل بهگاز، تصعید، تبخیر تبدیل گاز بهمایع وجامد، میعان، تبرید، سرمایش تصاعد اسمی گازها: آمونیاک، اِتان،
تغییر متقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر متقابل، عمل متقابل، تقابل، دوسره بودن، فعلوانفعال، کنش و واکنش، تابع و متغیر، ترافیک دوطرفه، تأثیر متقابل، اثر متقابل وابستگی، بستگی، ارتباط، همبس
تسویهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یکسان کردن، تساوی، هموزن کردن، توزین تسطیح، تراز کردن، تعدیل مقابله بهمثل، همبستگی، تلافی، جبران استاندارد نصف کردن، عمود منصف، خط استوا، نیمه پردا