تعیین مقدار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت مقدار کردن، بستن، کمیت چیزی را تعیین کردن، وزن (توزین) کردن، مقدار چیزی را تعیین کردن، باعددورقم نشان دادن، درقالب اعداد و ارقام بیان کردن، رقم (مبل
تعادلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، موازنه، تراز، تساوی وضع موجود، همزیستی مسالمتآمیز تقارن، توازی متانت، سازگاری تعادل در دریا، تعادل کِشتی، بالاست تعادل قوا، تعادل طبیعی تراز تجار
تعدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل، توازن، تعادل ایجاد تعادل، متعادل کردن، متوازن کردن سازش وزنۀ تعادل، پارسنگ
تعدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، موازنه کردن، مساویکردن، مخالف عمل کردن، تقابل داشتن تضمین کافی گرفتن، مآلاندیشی کردن، پوشش بیمهای داشتن، پوشش گرفتن، محتاط بودن بدهبستان کر
تعاقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تعاقب، توالی▼، جانشینی، اعقاب تعاقب زمانی ◄ تأخر [در زمان] تداوم و استمرار، ادامه، تداوم در عمل، دوام تعقیب، پیگیری دنبال، دنباله، عقبه، عقب دنباله،
تعیین مقدار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت مقدار کردن، بستن، کمیت چیزی را تعیین کردن، وزن (توزین) کردن، مقدار چیزی را تعیین کردن، باعددورقم نشان دادن، درقالب اعداد و ارقام بیان کردن، رقم (مبل
تعادلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، موازنه، تراز، تساوی وضع موجود، همزیستی مسالمتآمیز تقارن، توازی متانت، سازگاری تعادل در دریا، تعادل کِشتی، بالاست تعادل قوا، تعادل طبیعی تراز تجار
تعدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل، توازن، تعادل ایجاد تعادل، متعادل کردن، متوازن کردن سازش وزنۀ تعادل، پارسنگ
تعاقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تعاقب، توالی▼، جانشینی، اعقاب تعاقب زمانی ◄ تأخر [در زمان] تداوم و استمرار، ادامه، تداوم در عمل، دوام تعقیب، پیگیری دنبال، دنباله، عقبه، عقب دنباله،
تعیین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تعیین کردن، مشخص کردن، معینکردن، طبقهبندی کردن بستن، مقررکردن، قانونی کردن