تصویریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ویری، دیدنی، مرئی، پیدا، اپتیک، نوری، روشن مربوط بهچشم ◄ چشمی▼
تصویرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه یه، تمثال، پرتره، نیمرخ، طرح، مدل، عروسک [ وسیلۀ بازی 837]، شکل، شمایل، عکس، نقش، مجسمه، تندیس، بت، هیکل، صنم مجسمهس
تصویر غلط دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] تصویر غلط دادن، بدآموزی کردن، بدشکل کردن اغراق کردن بدگوییکردن جعل کردن
دوربین [تصویربردار]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صویربردار]، دوربین عکاسی، رفلکس، دوربین فیلمبرداری، هندیکم، دوربین دیجیتال، وبکَم، موبایل عدسی تلهفتو، زوم فیلم، ویدیو عکاسی عکس، هولوگراف، ت
تصویر غلط دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] تصویر غلط دادن، بدآموزی کردن، بدشکل کردن اغراق کردن بدگوییکردن جعل کردن
دوربین [تصویربردار]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صویربردار]، دوربین عکاسی، رفلکس، دوربین فیلمبرداری، هندیکم، دوربین دیجیتال، وبکَم، موبایل عدسی تلهفتو، زوم فیلم، ویدیو عکاسی عکس، هولوگراف، ت
مینیاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تور، تصویر بسیار کوچک، تصویر ریز و ظریف، تابلوی نقاشی مینیاتوری کردن، کوچک کردن عکس، کنتاکت، عکاسی طرح کوچکشده میناتوریبودن، ظرافت، باریکی، نازکی
اذیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ، تصدیع، مزاحمت، آزار، زجر، زحمت، دردسر، دردناکی مداخله شکنجه، مجازات بدنی ایراد ضربوجرح، آسیب