تشریحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شریحی، روایی، وصفی، طبیعی، زنده، واقعگرایانه متصف، وصفشده، توصیفشده، مروی، روایتشده، نقلشده، احساسبرانگیز، مؤثر،
تاریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یکی، ظلمت، خاموشی، تیرگی، ظلمات، سیاهی، شب، نیمهشب عدم وضوح، ابهام، استتار، اختفا، درپرده بودن ◄ پرده تاری، کدربودن ◄ کدر سایه، ظل
فرمولوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ت] فرمولوار، فرموله بیانشده، اظهارشده، مؤکد تشریحی بیانکننده، پُرمعنا
شدید [کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شورانگیز، نافذ، گیرا، مؤثر، انگیزنده، آتشبار، سوزنده، سوزان، آتشین، آتشزا، تند، قوی، آبدار، پرانرژی، تندوتیز، محرّک
پزشکی قانونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی انونی، متوفیات، تشریح، کالبدشکافی، اوتاپسی، تحقیق مرگ ثبتکننده بیوپسی
وصففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه صیف، تشریح، تفصیل، روایت، گزارش، نقل، بیان، شرح، اوصاف، ماجرا، تقریر تذکرهنویسی، نویسندگی، نگارش مَثَل، خلاصه، خلاصۀ
شرح دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ح دادن، باز کردن، توصیفکردن، تشریح کردن، توضیح دادن، بیان کردن، تفسیر کردن