تسویهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یکسان کردن، تساوی، هموزن کردن، توزین تسطیح، تراز کردن، تعدیل مقابله بهمثل، همبستگی، تلافی، جبران استاندارد نصف کردن، عمود منصف، خط استوا، نیمه پردا
پرداختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خت، تقبل مخارج، ادایتعهدات، واریز، تسویه حساب، حوالهکرد، بازپرداخت، پرداخت هزینهها، خرج تأیید پرداخت، رسید، مفاصا، قبض رسید، حواله، دریافت
جبرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] جبران، تساوی، تسویه بازیافت جایگزینی، جابهجایی تاوان، پرداختغرامت، اعاده، استرداد واکنش، اثرمتقابل قصاص، تقاص، تلافی عوض، پاداش جبران مافات، دلجو
مساوی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ردن، بردوباخت نداشتن، مساوی شدن، سربهسر شدن، برابر شدن، برابر گشتن متعادل کردن، تعادل ایجاد کردن، موازنه کردن، ثبات دادن تسویه کردن، جبران کردن هم
مبادله کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دله کردن، تبادل کردن، ردوبدلکردن، باهم عوض کردن، بهجای هم گذاشتن، جابهجا کردن، تأثیر متقابل گذاشتن، تقابلداشتن عوض کردن، پول خُرد کردن، تسعیر کرد
بازسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی قا، نوسازی، مدرنیزاسیون، اعاده، بازیافت، تجدید، احیا▼، برگرداندن بهوضعاولیه، بازیافت، جبران، برقراری(مجدد)، بازگشایی، بازگشت، برگشت، استرداد