تابعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام منقاد، تبعه، زیردست، مرئوس، مادون، محدود، مقیّد، مطیع، مظلوم مُسَخّر، اسیر، مقهور، تحتتسلط، دستنشانده، شکستخورده نوکرانه
تابع بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ل] تابع بودن، تبعۀ کشوری بودن مطیع بودن، افسار کسی بهدست دیگری بودن لبیک گفتن، اطاعت کردن اتکا کردن کهتر بودن
تابعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام منقاد، تبعه، زیردست، مرئوس، مادون، محدود، مقیّد، مطیع، مظلوم مُسَخّر، اسیر، مقهور، تحتتسلط، دستنشانده، شکستخورده نوکرانه
تابع بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ل] تابع بودن، تبعۀ کشوری بودن مطیع بودن، افسار کسی بهدست دیگری بودن لبیک گفتن، اطاعت کردن اتکا کردن کهتر بودن
علیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] علیت، تبعیت، سببیت علتشناسی، اتیولوژی، نسبت دادن علت، اِسناد اصل علیت، قانون علیت علت و معلول تألیف، تصنیف، خلق، آفرینش، اختراع، ابداع، ابتکار، ت
انقیادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام قیاد، تبعیت، اسارت، فرمانبرداری، محدودیت، بردگی▼، مظلومیت وضعیت اقماری، وابستگی، مخلوق بودن زندانی کردن، حبس، بازداشت، تحدید استیلا، سل
وابسته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وابسته بودن، بهیکدیگر وابستهبودن، تابع و متغیر بودن، واکنش نشان دادن تهاتر کردن، تجارت کردن مساوی کردن، تلافی کردن، جبران کردن