تردیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تزلزل، دودلی، تذبذب، شک تعلیق، انتظار بیعزمی فقدان انتخاب گمراهی، گمگشتگی، اشتباه
تأکید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ردن، اصرار کردن، زیرنوشته خط کشیدن، بلند صحبت کردن، مصمم بودن، اهمیت دادن
ترسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اسیدن، وحشت کردن، باک داشتن، باکَش شدن، وحشتش گرفتن، جا زدن، چشمش ترسیدن، هول کردن▼، هراسان بودن، رم کردن، دوری جستن، اجتناب کردن، آشفتن، اح
شکننده بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] شکننده بودن، شکستنی بودن شکستن، ریز شدن، ترکیدن، پکیدن، منفجرشدن، تکهتکه شدن، خردشدن، ترک برداشتن ازهم پاشیدن، جداشدن پودر شدن، پودرکردن
شکستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رد کردن، دونیم کردن، ترکاندن، پکاندن، منفجر کردن، شکافتن خراب کردن، ساییدن، پودرکردن، آسیب زدن [لازم:] خرد شدن، پریدن، ترکیدن، پکیدن، منفجر شدن، تَر
پُرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت لبریز، مملو، سرشار، لبالب، غنی، مالامال، انبوه، آکنده، مشحون، فراوان، وافر تکمیل، کامل▲ اشباعشده، سیر، مغروق، غرقه جاری، بیامان، یکریز، مداوم، پر
ترسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اسیدن، وحشت کردن، باک داشتن، باکَش شدن، وحشتش گرفتن، جا زدن، چشمش ترسیدن، هول کردن▼، هراسان بودن، رم کردن، دوری جستن، اجتناب کردن، آشفتن، اح
لکهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دار، ترکدار، زخمی، خراب، خدشهدار، قُر، معیوب، ناقص بدونزینت، ساده، ناآراسته، بدنما، بدترکیب ککمکی ◄خالدار