ترکیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب، آمیزش، ساخت، سنتز، تشکیل ادغام، ملغمهسازی، تلفیق، یکپارچگی، اتحاد گداختگی، فوزیون، آلیاژسازی الحاق، اتحاد امتزاج، آمیختگی وحدت همراهی، همزما
ترکیب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب کردن، سنتز کردن، مخلوطکردن، قاطی کردن، آمیختن کنارهمقرار دادن، متصل کردن قطعات، پیوستن، ساختن ◄ تولید کردن تشکیل دادن درهم بافتن، تنیدن جمع کر
ترتیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، تسلسل، تعاقب، توالی سلسله مراتب، درجهبندی، درجه، قطار، آرایه، ردیف
وصل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، متصلکردن، الصاق کردن، به بند کشیدن، قطارکردن، بههم پیوستن، چسباندن، ملحق کردن، جفت کردن، پیوند زدن، جوش دادن، چسباندن کنارهم قرار دادن، متصل کردن
عروضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ی، رباعی، چکامه، شعر هجایی، دوبیتی، ترکیببند، مستزاد، بحرطویل، مختلفالارکان، ترجیع، ترجیعبند، مثلث، مسمط، مثمن، مخم
شعرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه سرود، ترانه، چکامه، نثر مسجع، الفیه، بهاریه، مثلثات، مدحیه، مدیحه، مرثیه، ترکیببند، عروض▼ ترانه، تصنیف دیوان، دیوان ش
ترکیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب، آمیزش، ساخت، سنتز، تشکیل ادغام، ملغمهسازی، تلفیق، یکپارچگی، اتحاد گداختگی، فوزیون، آلیاژسازی الحاق، اتحاد امتزاج، آمیختگی وحدت همراهی، همزما
ترکیب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب کردن، سنتز کردن، مخلوطکردن، قاطی کردن، آمیختن کنارهمقرار دادن، متصل کردن قطعات، پیوستن، ساختن ◄ تولید کردن تشکیل دادن درهم بافتن، تنیدن جمع کر