ترکیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب، آمیزش، ساخت، سنتز، تشکیل ادغام، ملغمهسازی، تلفیق، یکپارچگی، اتحاد گداختگی، فوزیون، آلیاژسازی الحاق، اتحاد امتزاج، آمیختگی وحدت همراهی، همزما
ترکیب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب کردن، سنتز کردن، مخلوطکردن، قاطی کردن، آمیختن کنارهمقرار دادن، متصل کردن قطعات، پیوستن، ساختن ◄ تولید کردن تشکیل دادن درهم بافتن، تنیدن جمع کر
جزء ترکیبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یبی، ناخالصی، مادۀترکیبی، تنتور، خیسانده، دمکرده عامل، عنصر، جزء سازنده، ترکیبات، افزودنیها، مواد متشکله، شائبه، رنگ جزیی، مقدار کم، ادویه، رنگ
تأکید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ردن، اصرار کردن، زیرنوشته خط کشیدن، بلند صحبت کردن، مصمم بودن، اهمیت دادن
ترکیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب، آمیزش، ساخت، سنتز، تشکیل ادغام، ملغمهسازی، تلفیق، یکپارچگی، اتحاد گداختگی، فوزیون، آلیاژسازی الحاق، اتحاد امتزاج، آمیختگی وحدت همراهی، همزما
ترکیب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب کردن، سنتز کردن، مخلوطکردن، قاطی کردن، آمیختن کنارهمقرار دادن، متصل کردن قطعات، پیوستن، ساختن ◄ تولید کردن تشکیل دادن درهم بافتن، تنیدن جمع کر
جزء ترکیبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یبی، ناخالصی، مادۀترکیبی، تنتور، خیسانده، دمکرده عامل، عنصر، جزء سازنده، ترکیبات، افزودنیها، مواد متشکله، شائبه، رنگ جزیی، مقدار کم، ادویه، رنگ
مُرَکّبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت مُرَکّب، ترکیبشده، متحد، یگانه منسجم، متمرکز قائمبهذات، ذاتی مخلوط، آمیخته آمیزشی سنتزشده، مصنوعی، شیمیایی ترکیبی، ساختنی قرین
مواد آلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، ترکیبهای آلی، انیدریدکربنیک، اوره، هورمون، استروژن، هیستامین کربن، ئیدروکربن (هیدروکربن) سیرشده، سیرنشده، متان، بوتان، ئیدروکربنهای حلقوی، ترک