شکستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رد کردن، دونیم کردن، ترکاندن، پکاندن، منفجر کردن، شکافتن خراب کردن، ساییدن، پودرکردن، آسیب زدن [لازم:] خرد شدن، پریدن، ترکیدن، پکیدن، منفجر شدن، تَر
بالغ شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان لغ شدن، بهحد بلوغ رسیدن، آمدن، رشد کردن، بزرگ شدن، استخوان ترکاندن، ریش درآوردن عاقل شدن
دراز شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد شدن، قد کشیدن، رشد کردن، استخوان ترکاندن کش آمدن، کشیدهشدن، بهدرازا کشیدن، طولانی شدن [زمان]
افزایش یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ایش یافتن، افزونی یافتن(گرفتن)، ترقی کردن، رشد کردن، زیاد شدن، بالا آمدن، بالا رفتن، بهمال اضافه شدن بچه کردن، تکثیر شدن، میوه دادن، زادوولد کردن ا
میکروالکترونیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ترونیک، ترانزیستور، دیود، تراشه، چیپ، مدارهای بسیار ریز، میکروپروسسور ابزارهای نانو