ترک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام کردن، ترک عادت کردن پشتپا زدن، دل برداشتن، پشت بهچیزی کردن، ازسر چیزی گذشتن، ترک تعلقات کردن صرفنظر کردن شانه خالی کردن
تَر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] تَر بودن، مرطوب بودن تَر شدن، نَم کشیدن، باران خوردن، خیس شدن، خیس و مرطوب شدن، گریستن
سرووضعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تیپ، قیافه، ظاهر، چهره، رو، صورت حرکات، وجنات، رفتار جلوه، منظره▲ تریپ
دستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دستۀ بازیگران، تروپ نمایش باند، باند تبهکاران تیم، یازده نفر کمیته، پایور لشکر، ارتش جوخه، هنگ، تیپ، نیرو، آرایش جنگی اخوان، فرقه پانل، میزگرد بچ،
حزبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ] حزب، پولیتبورو، کمیته جناح، خط، جمعیت، گروه، دسته، تروپ، باند، شاخه، فرقه، تیره حزبسیاسی، چپ، راست، میانه‌رو، لیبرال، آزادیخو
بازیگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه یشه، بازیکن، آکتور، ستاره، ستارۀ سینما، آرتیست، آدم، بدل‌کار، بدل، ایفاگر کمدین گروه کر گروه تئاتری، تروپ، دسته گوینده
