تصورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق ض، پندار، گمان، حدس▼، انگاره، ایده، خیال، تخیل، ایهام، وهم، پنداشت، تلقی انگارش، انگاشتن، ایدهسازی فرضیه، تئوری، نظریه ◄ علم تز، قضیه، مسئل
شکار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دن، ماهی گرفتن، صیدکردن، تور انداختن، بهدام انداختن، گرفتن تفریح کردن
مینیاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تور، تصویر بسیار کوچک، تصویر ریز و ظریف، تابلوی نقاشی مینیاتوری کردن، کوچک کردن عکس، کنتاکت، عکاسی طرح کوچکشده میناتوریبودن، ظرافت، باریکی، نازکی
پنداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق شتن، انگاشتن، انگاردن، تصورکردن، تدبیر کردن، ساختن، خیال کردن، آسمانرا سیر کردن، در فکروخیال فرورفتن
ذیشعور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام یشعور بودن، درک کردن، آگاهیداشتن، متوجه شدن، حس کردن، دانستن درنظر گرفتن، توجه کردن استدلالکردن، معقول بودن دریافتن، فهمیدن، باهوش بو
سترون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ترون بودن، بیحاصل بودن، عقیمبودن، نزاییدن، نازا بودن، اجاق کسی کور بودن (ماندن)