همگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم گی، همه، آحاد، هرشخصی، هرکس، عوام، آدم آدم عادی تودۀ مردم، رعایا سرباز گمنام، بینامی همهکس، همهچیز، تروخشک
پاک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، شُستن، آبکشیدن، آبزدن، غسل کردن، برق انداختن، اتو کردن، گردگیری کردن بُردن، ستردن، زدودن، تراشیدن، برداشتن، محو کردن، منزه کردن، تمیزک
شفا دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی درمان کردن، علاج کردن، برطرف کردن، ازبین بردن، ریشهکنکردن، خوب کردن، معالجه کردن، بهبود دادن پرستاری کردن، تیمار کردن، تروخشک کردن، مراقبت ک
مهماننواز بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی واز بودن، درخانهاش باز بودن، خوشامد گفتن، پذیرا شدن، سخاوتمند بودن، مؤدب بودن اطعام کردن، خوراندن پذیرایی کردن، تروخشک کردن، مهربان بود
آزادسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام آزادسازی، آزادی، رهایی، ترخیص، خلاص تبرئه، پاکسازی پدیدارسازی، استخراج، جداسازی مقرراتزدایی آسودگی، خلاص، تسکین آزاد شدن، انفصال، مرخص