تراوش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کردن، نشت کردن، چکه کردن، چکیدن عرق ریختن، ترشح کردن آب پس دادن، آب دادن، بیرون کردن، بیرونفرستادن سوراخ بودن نفوذ کردن
مخلوط شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت دن، آمیختن، آمیزش کردن، ترشح کردن، نشت کردن، نفوذکردن قاطی شدن تکثیر شدن
نگهدارینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهدارینکردن، برکنار کردن، منتقل کردن، واگذار کردن، فروختن راندن، ازخود راندن، جداشدن، طلاق دادن ترک کردن (گفتن)، رها کردن، تسلیم کردن، دادن
تبخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی خیر، تقطیر، تصعید، آبگیری، بخار دادن، بابخار پختن، بُخور دادن رشحه، ترشح، ترشحات بخار، دمه آبمقطر، قطران، عرق