ترسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیم، هراس، خوف، جبن، پروا، هول، هولوولا، محابا، مرعوبیت، چشمترسی، بأس، خشیت، دهشت، احترام، بزدلی، اجتناب ضعف اعصاب▼، ترس روانی ◄فوبیا▼ چیز
ترسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ان، ترسیده، مرعوب، بیمناک، متوحش، هراسان، خائف، وحشتزده جبون، بزدل، ترسو احترامگذار
ترسناکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ناک، ترساننده، تهدیدآمیز، مخوف، هولناک، سهمگین، سهمناک، ترس آور، مرعوب کننده، رعبانگیز، خوفناک، وهمانگیز، مرگآسا[ی]، مرگبار، دهشتانگیز و
ترسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اسیدن، وحشت کردن، باک داشتن، باکَش شدن، وحشتش گرفتن، جا زدن، چشمش ترسیدن، هول کردن▼، هراسان بودن، رم کردن، دوری جستن، اجتناب کردن، آشفتن، اح
ترساندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، تشر زدن، نهیب زدن، رم دادن، چپچپ نگاه کردن، تهدید کردن وحشت در دل کسی انداختن بیم دادن، بیمناک کردن نسق گرفتن، زهرچشم گرفتن، نسق کردن
ترسناکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ناک، ترساننده، تهدیدآمیز، مخوف، هولناک، سهمگین، سهمناک، ترس آور، مرعوب کننده، رعبانگیز، خوفناک، وهمانگیز، مرگآسا[ی]، مرگبار، دهشتانگیز و
ترسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ان، ترسیده، مرعوب، بیمناک، متوحش، هراسان، خائف، وحشتزده جبون، بزدل، ترسو احترامگذار
ترسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اسیدن، وحشت کردن، باک داشتن، باکَش شدن، وحشتش گرفتن، جا زدن، چشمش ترسیدن، هول کردن▼، هراسان بودن، رم کردن، دوری جستن، اجتناب کردن، آشفتن، اح
ترسو بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سو بودن، بزدل بودن، شجاعتنداشتن، هول داشتن، بیعزم بودن، جا زدن، کوتاه آمدن ترسیدن، ازترس لرزیدن