تهدید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ید کردن، اخاذی کردن، باتهدید وادار کردن، نهیب زدن، امر کردن، ترساندن، تشر زدن، تلافیکردن بهمبارزه طلبیدن فحش دادن امر کردن، طلبیدن
تجدید محتوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی حتوا کردن، دوباره پر کردن، جبران کردن، پرکردن، باک را پرکردن، مجدداً بار کردن آب انداختن
تأکید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ردن، اصرار کردن، زیرنوشته خط کشیدن، بلند صحبت کردن، مصمم بودن، اهمیت دادن
تأیید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ردن، موافقت کردن، پاسخمثبت دادن، سرتکان دادن، بله گفتن، تندردادن، پذیرفتن، اجابتکردن، رضایتدادن، صحه گذاشتن، تسلیم شدن، مدارا کردن
تردیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تزلزل، دودلی، تذبذب، شک تعلیق، انتظار بیعزمی فقدان انتخاب گمراهی، گمگشتگی، اشتباه
منصرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام منصرف کردن، برحذر داشتن، بازداشتن، اخطار دادن، اعتراض کردن منع کردن، تهدید کردن، مرعوب کردن، ترساندن بهراه دیگرهدایت کردن، راندن، بردن،
بیعزمبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یعزمبودن، تردید کردن، تردید داشتن، مکث کردن، صبر کردن، محتاط بودن دررفتن، اجتناب کردن، دوپهلو صحبت کردن، نوسان داشتن تسلیم شدن، تغییر ع
ابطالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ان، بطلان چیزیراثابت کردن، تکذیب، اثبات خلاف چیزی، سلب، برهان خُلف، اثبات اشتباه، رد نظر، تخطئه، نقض، نسخ، ایجاب، ردّ، محکومیت عدم قبول،
دستخوش تغییر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر غییر بودن، متحول بودن، فصلی بودن، یک جا بند نشدن، متحرک بودن، همواره تغییر کردن، متغیربودن تردید داشتن
متغیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یر بودن، ثبات نداشتن همیشه پشیمان بودن، تردید داشتن، بیعزمبودن جایی بند نشدن، بهخواهشهاینفس تسلیم شدن منصرف شدن، تغییرعقیده دادن طفره رفتن، دوپهل