تشریحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شریحی، روایی، وصفی، طبیعی، زنده، واقعگرایانه متصف، وصفشده، توصیفشده، مروی، روایتشده، نقلشده، احساسبرانگیز، مؤثر،
تفریحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تفریحکردن، فرصت داشتن، مجالداشتن، گشتن، آهسته رفتن مرخصیرفتن، آسودن، بازنشسته شدن، استعفادادن آفتاب گز کردن، آفتاب چریدن، بیکار بودن، سست
محل تفریحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی جگاه، گردشگاه، پارک بازی، زمین تفریحات، ساحل، پلاژ، استخر، حوض، زمین بازی، محوطۀ بازی، میدان، اوت ییلاق، منطقۀ خوشآبوهوا
ساختمان تفریحاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ریحات، تالار موسیقی، فرهنگسرا، موزه، سینما، تئاتر (سالن)، کتابخانۀ عمومی، نگارخانه، گالری استادیوم، ورزشگاه، زورخانه، باشگاه، باشگاه ورزشی،
تفریحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تفریحکردن، فرصت داشتن، مجالداشتن، گشتن، آهسته رفتن مرخصیرفتن، آسودن، بازنشسته شدن، استعفادادن آفتاب گز کردن، آفتاب چریدن، بیکار بودن، سست
محل تفریحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی جگاه، گردشگاه، پارک بازی، زمین تفریحات، ساحل، پلاژ، استخر، حوض، زمین بازی، محوطۀ بازی، میدان، اوت ییلاق، منطقۀ خوشآبوهوا
سرگرمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رمی، تفریح، مشغولیت، گردش، بازی▼، تفریحات سالم، وقتگذرانی، اشتغال تماشا، تفرج، گردش، هواخوری، گشت، گذار، گشت وگذار، سیر، سیاحت، مسافرت زمین
پزشکی قانونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی انونی، متوفیات، تشریح، کالبدشکافی، اوتاپسی، تحقیق مرگ ثبتکننده بیوپسی
وصففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه صیف، تشریح، تفصیل، روایت، گزارش، نقل، بیان، شرح، اوصاف، ماجرا، تقریر تذکرهنویسی، نویسندگی، نگارش مَثَل، خلاصه، خلاصۀ