تخفیف دادن [درد]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ن [درد]، ملایم کردن▲، معتدل کردن، آسوده کردن، آرام کردن، تخفیف بخشیدن، تسکین دادن، بهبود دادن
تخفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف، کاهش، تقلیل، تنزیل، کسر، رقم کاهنده، خدمات رایگان امتیاز، آوانس، ارفاق، آسانگیری تخفیف فروش، جایزۀ فروش، جایزه، پاداش، تخفیف مخصوص، جا
تخفیف دادن [مبلغ]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف دادن [مبلغ]، کم کردن، پایین آوردن قیمت، دامپ کردن، منها کردن، کاستن، ارزان کردن ملاحظه کردن، مدارا کردن
تخفیفدادن [مجازات]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات [مجازات]، معذور داشتن، کاستن اهمیت جرم، بهانهرا قبول کردن، موجه کردن، موجه دانستن، مبرا دانستن، تبرئه کردن، بخشیدن، سبکنشان دادن
تخریبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت هدام، براندازی، خرابکاری، معدوم سازی، انقراض، قلع و قمع، بنیان براندازی، ویرانی▼، ویران سازی، سرکوب، فرونشانی، اتلاف، تضییع رفع، زدایش، امحا، محو نا
تخفیف دادن [درد]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ن [درد]، ملایم کردن▲، معتدل کردن، آسوده کردن، آرام کردن، تخفیف بخشیدن، تسکین دادن، بهبود دادن
تخفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف، کاهش، تقلیل، تنزیل، کسر، رقم کاهنده، خدمات رایگان امتیاز، آوانس، ارفاق، آسانگیری تخفیف فروش، جایزۀ فروش، جایزه، پاداش، تخفیف مخصوص، جا
نرم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی عل] نرم کردن تسکین دادن، ملایم کردن تخفیف دادن [درد] رسیده کردن، آماده کردن چرب کردن، مالیدن، روغنزدن، لیز کردن آب زدن، نم کردن
مشروطکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ] مشروطکردن، محدود کردن، تخفیفدادن درنظر گرفتن، بهحساب آوردن، اماداشتن
تقلیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ریق، کم کردن، کسرکردن، کسر، تخفیف، حذف، تحدید آهستگی صرفهجویی، تلخیص، اختصار انقباض اصطکاک تفرق دفع