تخریبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت هدام، براندازی، خرابکاری، معدوم سازی، انقراض، قلع و قمع، بنیان براندازی، ویرانی▼، ویران سازی، سرکوب، فرونشانی، اتلاف، تضییع رفع، زدایش، امحا، محو نا
تخریب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، ازبیخ و بنبرافکندن، باخاک یکسان کردن، ازآبادی انداختن▼، له کردن، هموارکردن، انداختن فروریختن، سرنگون کردن، وارونه کردن بمب انداختن، شلیککردن، به
ویرانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت محل تخریب، خرابه، آوار، برهوت، وادی، بیابان مسلخ، کشتارگاه منطقۀ زلزلهزده، زلزله، بلا، خشونت، مایۀ هلاک محلانفجار، محل موشکزده، منطقۀ جنگزده، محل
نابودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، هلاک، تحلیل، ازبین رفتن، مرگ نسخ، ابطال اضمحلال، فساد امحا، تخریب، محو بهفراموشی سپرده شدن، فراموشی تضییع، الغا، لغو ویرانگر، چیز نابودکننده، عام
انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ن، ریختن، افکندن، خواباندن، افقی کردن ساقط کردن، باخاک یکسان کردن، مسطح کردن، تخریب کردن، تضعیف کردن پراندن، پرانیدن، پرت کردن، پراکندن، افشاندن، پا
کشتارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خونریزی، سلاخی، نسلکشی، نژادکشی ویرانی، تخریب، جنگ، عامل مرگومیر ذبح ◄کشتن▲