قابل تحریکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ریک، هیجانزده، ملتهب، عصبی، آتشمزاج، آتشیمزاج، تندمزاج، آتشی، ناشکیبا، فوقالعاده حساس، تأثیرپذیر، بیثبات
تاریکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یک، تیره، ظلمانی، قیرگون، سیهفام، بیفروغ، تیرهوتار، کم نور تار، کدر سیهچرده، سیاهپوست، سیاه
تاریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] تاریک بودن، تیره بودن، کدر بودن تاریک شدن، آفتاب گرفتن، آفتاب پریدن، غروبکردن
تاریک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، پرده کشیدن، سایهانداختن، پوشاندن، حفاظ کشیدن، کمنور کردن، کدر کردن، سیاه کردن
مستثنی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت مستثنی بودن، محروم بودن، بیرونگذاشته شدن، مجاز نبودن مستثنا شدن، کنار گذاشته شدن، تحریم شدن
انگیخته بودن / شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام گیخته بودن / شدن هیجانزده بودن راغب بودن، باور داشتن قانعشدن، تسلیم شدن، پذیرفتن، تأیید کردن قابل تحریک بودن، مستعد بودن، خاریدن
باعث شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، موجب شدن، موجباتچیزی را فراهم کردن، اساس نهادن، بالا آوردن، بار آوردن، ایجاد کردن، خلق کردن، تولید کردن هستی دادن، آفریدن، بهوجود آوردن ابداع
رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رسیدن، وارد شدن، آمدن، داخلشدن، تشریف آوردن برآمدن ساعت زدن، بیتوته کردن لنگر انداختن، ازگردِ راه رسیدن ایستادن (توقف کردن)
افزایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت افزایش، زیاد شدن، ازدیاد، تکثیر، تولید مثل افزایش طول، الحاق، درازی، امتداد، بسط، انبساط تزاید، ضرب، عمل ریاضی، اضافه▼ سرعت، شتاب افزایش دما، گرمایش