تحقیر کردن 922فرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، کوچک شمردن، خوارشمردن، دست کم گرفتن، خوار کردن، بیاعتبار کردن، ازنظر افکندن، بیعزت کردن، خفیفساختن، منت گذاشتن اهانت کردن، بیادببودن،
تحقیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کوچک شمردن، خوارشمردن▲، دست کم گرفتن، خوار کردن، بیاعتبار کردن، ازنظر افکندن، بیعزتکردن، خفیفساختن، منت گذاشتن اهانتکردن، بی ادب بودن، احترام
تاریک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، پرده کشیدن، سایهانداختن، پوشاندن، حفاظ کشیدن، کمنور کردن، کدر کردن، سیاه کردن
تحقیر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، خجالت کشیدن، خجالتزدهشدن، شرمنده شدن، سرخ شدن، سر را بهپایین انداختن، بهطرف دیگر نگاه کردن ازنظر افتادن، ازچشم افتادن، خوار شدن، بیاع
تحقیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وار شمردن، منتگذاری، غرور، نکوهش، اهانت، توهین، بیاحترامی، کوچکشماری، بیاعتنایی، ادا، بدگویی، استهزا حقارت سرسری پنداشتن نزول اجلال استحقار،
نوشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، مکتوب کردن، نگاشتن، تحریر کردن، قلم زدن، یادداشت کردن، روی کاغذ آوردن، مرقوم کردن، مندرج کردن، ثبتکردن رونوشت برداشت
خطاطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه طی، خوشنویسی خط، نسخ، نستعلیق، شکسته پیچوتاب، حرف کتابت، تحریر هفت قلم، هفت نوع کتابت خط فارسی: ثلث، محقق، توقیع، ری
مستثنی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ن، بیرون کردن، محرومکردن، خارج کردن، کنارگذاشتن، اجازۀ ورود ندادن، راه ندادن، تحریم کردن، بازداشت کردن بیرون گذاشتن، تحتالشعاع قراردادن، انحصاری عمل
قدغن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص کردن، ممنوع داشتن، جلوگیری کردن، وتوکردن، حرام اعلام کردن، تحریم کردن، بایکوت کردن، منع کردن، امتناع کردن، لغو کردن