تحدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ید، محدود کردن، منع، جلوگیری، نهی، قدغن، ممنوعیت، ممانعت افراز، کران بندی، محدودکردن، محصور کردن، احاطه مضایقه، تضییق، قیدوبند، انحصار،
تبدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر تبدیل، استحاله، دگرگونی، زوال قلب، مسخ انفجار تحول، اِبدال خروج ازحالت اولیه، تغییر بهچیزی دیگر کیمیا، تبدیل مس بهزر تکوین، انقلاب، تکامل، تغییر،
تبدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یل کردن، تغییر دادن دعوت کردن، فراخواندن، گرواندن، بهمذهبجدید جذب کردن
بهگاز تبدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] بهگاز تبدیل کردن، تبخیر کردن گازدار کردن، کربناتهکردن تبخیر شدن
تقلیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ریق، کم کردن، کسرکردن، کسر، تخفیف، حذف، تحدید آهستگی صرفهجویی، تلخیص، اختصار انقباض اصطکاک تفرق دفع
محدودیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد یت، سهم معین، تعیینسهم، تسهیم محدود نمودن، تحدید کوچکی حبس، بازداشت
زورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ظلم، استبداد، دیکتاتوری، خفقان، اختناق، تحدید، اتوکراسی توان تحکم، اجبار، خشونت، شدت سلطه، انقیاد اجحاف، بیداد، بیعدالتی، تجاوز، تطاول
ممنوعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ت، قدغن، منعشدگی، جلوگیری، انحصار، محرومیت، تحدید، منع، تحریم، نهی، نهیازمنکر تحریم، تحریم اقتصادی، بایکوت انحصار دولتی تخصیص قُرُ
کاهشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کاهش، نقصان، تنزل، کمشدن، پسرفت ترتیب نزولی، سری اُفت، فساد، غوطه، سقوط کاهش ارزش، استهلاک، فرسایش، افول، زوال ضعف، فقر رقم کاهنده اتلاف تحدید جریمه