تحت سلطه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام لطه بودن، تحت انقیاد بودن، تابع بودن، مطیع اوامر بودن
تحت انقیاد درآوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نقیاد درآوردن، سرکوب کردن، پیروز شدن، مستعمره کردن گرفتن، اسیر کردن، بهبیگاری گرفتن رامکردن، تحت فرمان درآوردن، تحت تسلط درآوردن، سلطه
تحت حمایت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات مایت بودن، مدافع (حامی، ...)داشتن، ساپورت داشتن پناه جستن
آچارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار پیچگوشتی، آچار دوسو، آچار چهارسو، آچار افاف، آچار فرانسه، آچار زنجیری (تسمهای، شلاقی،تَخت، آلن، ششگوش، رینگی) انبرقفلی، انبرکلاغی، انب
معناییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ی، لغوی، تحت اللفظی، نمادین زبانشناسانه استعاری، معنوی مرادف، مترادف، هممعنا، متداعی، مشابه، شبیه متضاد
مفعولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ول، موضوع مستنیر، کسبِ نورکننده عروسک، آلت دست، بازیچه، دستخوش، درمعرض، دچار، مغلوب، تحت سیطره، مظلوم -زده (∊ هیجانزده) زمین آشآلو منفعل▼ مجبور، م
بیاهمیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی همیت، کماهمیت، بیمقدار، بیهوده، بیاثر، الکی، نامحسوس، ناچیز، قابل اغماض بازاری، آبگوشتی، ولش کوچک، علیالسویه، مختصر، حقیر، کمارزش بیمحت
گرمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ما، حرارت، گرمی، دما، تَف، تفت، لهیب سوزش آتش▼ نقطۀ جوش، نقطۀ ذوب، دمای ذوب منطقۀ حاره، آفتاب، خورشید، ظهر، جهنم آتشبازی ◄ مواد منفجره بخار، تب