پایینترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پایینترین، زیرین، پایینی، تحتانی، پایین مینیمم، حداقل، اقل ◄ کمتر اسفلالسافلین ریشهای، بنیادی خوابیده زیرزمینی، تحتالارضی نگاهدارنده
[صفت] پایینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ایین، پَست، خم، خوابیده، مسطح، صاف، افقی زیرزمینی، تحتالارضی زیرین، پایینی، تحتانی، سفلی، فرودست، پاییندستی، پایینترین یکطبقه، ویلایی، کمارتفاع
پایین آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ایین آوردن، کاهش دادن، فرود آوردن، باعث اُفت شدن، شیررا بستن، بستن پایین نگهداشتن، سرکوب کردن، تحتانقیاد درآوردن، فرونشاندن غرقکردن ◄ غرق شدن لِهکر