تبخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی خیر، تقطیر، تصعید، آبگیری، بخار دادن، بابخار پختن، بُخور دادن رشحه، ترشح، ترشحات بخار، دمه آب‌مقطر، قطران، عرق
تبخیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی بخیر کردن، تقطیر کردن، تصعیدکردن، دمیدن، اسپری کردن، پاشیدن تبخیرشدن
تأخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تأخیر، تأنی، معطلی، دیرکرد، دیر بودن تردید، احتیاط تعویق، وقت‌کُشی، تاکتیک تاخیری، به‌تعویق انداختن، وقت خریدن، زمان به‌دست آوردن، بازداشتن، کارشکنی
به‌گاز تبدیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] به‌گاز تبدیل کردن، تبخیر کردن گازدار کردن، کربناتهکردن تبخیر شدن
تغییر شکل دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ر شکل دادن، شکل دیگری شدن، تغییر کردن آب شدن، ذوب شدن، مایعشدن تبخیر شدن
سَبُکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام سَبُکی، قابلیت حمل، رقیقی، رقت فرّار بودن، قابلیت تبخیر بی‌وزنی