پیچوتابدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دار، تابدار، تابیده، پیچاپیچ، درهم پیچیده، پیچخورده، تابیده، خمیده، ناراست، پُرتاب، پیچپیچی، پیچیده▼، معوج، مجعد هزارتو، هزارخانه، هزارچم
رشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه، تار، نخ، طناب، الیاف ریسیده (تابیده)، نخ تابیده، چله، پود الیاف، فیبر▼ مو، مژه، مژگان، ریش، مژک، ریشه، زبری سیم، فیلامان موی بافته بافت متقاطع
منقبض شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] منقبض شدن، کوچک شدن، جمع شدن خشک شدن، تحلیل رفتن، کم شدن، کاهش یافتن پژمرده شدن، پلاسیده شدن، پژمردن، پلاسیدن، خشکیدن، پوسیدن، تجزیه شدن جمع شدن
[صفت] اُریبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد یب، کج، یکبر، مایل، مورب، قیقاج، یکوری، شیبدار▼، خَم تابیده، معوج، خمیده، خَمشده انحرافی لوزیشکل