تمام نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ام نکردن، ناتمام گذاشتن، رهاکردن، نیمهکاره (زمین) گذاشتن، نادیده گذشتن، فروگذاردن، غفلت کردن سمبل کردن، ماهر نبودن، کم گذاشتن بهنتیجه نرسیدن،
تیم ورزشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کیل تیم، یارگرفتن، یارکشی، یارگیری، یارگیری منتومن، بازیگردان، بازی شناور، بازی تأخیری، اردوی تدارکاتی (آمادگی)، اردو، ارنج مربی
دور تمامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی م] دور تمام، مدار دَوَران راه کمربندی، راه مداری، دورکامل، دور ورزشگاه، میدان، دورافتخار، دور برگردان
درمان شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، التیام پذیرفتن(یافتن)، التیام پیدا کردن، مداوا شدن، شفا یافتن، بهبود یافتن، خوب شدن، بهتر شدن قابل درمان بودن، چاره داشتن، خوشخیمبودن
جبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام لزام، التزام، اقتضا، ناچاری، ضرورت، بایستی، باید، اجبار، فقدان انتخاب، ناگزیری تقدیر▼، وجوب، ازپیش تعیینشدگی، اتفاقات، اوضاع قانون طبیع
رغبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، التزام، تقبّل، داوطلبی، تعهد، تمایل بهانجام کاری، تمایل بهقبول زحمت، آمادگی، خودجوشی حسن نیت، نیکخواهی اشتها، علاقه بهچیزها، تمایل،
بهبودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ود، پیشرفت، ترقی، توسعه، رُشد، بالندگی، پویایی، تقدم اصلاح، بهینهسازی، ارتقا، ترفیع بهسازی، عمران، عمارت، احداث، ساختمان آبادسازی، آبادانی،
بهتر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، بهبود یافتن، خوبشدن وضع، روبهبهبود گذاشتن، رفاه بهدست آوردن، بازسازی شدن، پیشرفت کردن، بالیدن آدم شدن، اصلاح شدن بههم آمدن، التیام