تازهواردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت وارد، جدیدالورود، جدیدالاستخدام، استخدام جدید بازدیدکننده، مهمان [◄ مهمانی 882] مهاجر، کوچکننده مهاجم، عوامل نفوذی، خارجی سالِ اولی، مبتدی، نوآموز
اعقاب (آیندگان)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم آیندگان)، سلاله، بازمانده، فرزند، عقبه، خلف [ اعقاب 170] آیندگان، نسلهای بعد، نسب ولیعهد، وارث، ذینفع جانشین، فرد جایگزین قوای تازهنفس، نیروی کمکی،
تازگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تازگی، نوی، نویی، جدید بودن تروتازگی، طراوت، سرسبزی، شادابی قوایتازهنفس، قوای کمکی تازهکار، مبتدی، نوآموز نورسیده، نوزاد، بهدنیاآمده، تازه رسیده،
ناشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه بلد، بیمهارت، ناوارد، بیاستعداد، بیکفایت، نالایق، ناشایسته، ناکارآمد، بیتجربه، ناآزموده، ناپخته، بیسررشته تنبل ناتوان نورس، تازهوارد
شخصخامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه خام، ساده و بیتجربه وحشی، بدوی سادهدل، عامی، بیفرهنگ بچه امل، قدیمی، سنتی، ازدنیابیخبر تازهوارد، کماطلاع [حالت صفتی ◄ خام▼]
مهمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی مجلس، محفل، انجمن، گردهمآیی، اجتماع، گردآوری پذیرایی، افطاری، پارتی، بزم گودبای پارتی، مراسم تودیع مهمان، مدعو، دعوتشده، وارد، بازدیدک