تأخرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تأخر، تعاقب، جانشینی، پیروی سلف، پیامد، آینده پس تعاقب [در ترتیب]، توالی جانشین، ولیعهد، فرد جایگزین
تَر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] تَر بودن، مرطوب بودن تَر شدن، نَم کشیدن، باران خوردن، خیس شدن، خیس و مرطوب شدن، گریستن
تاجرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تاجر، بازرگان، بازاری، سوداگر دلال، فروشنده، تهیهکننده مضاربهکار، معامل، معاملهگر، صراف شریک صنف، رسته، جامعه حجره، فروشگاه، کارگاه
خَم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل خَم کردن، تا کردن، دولا کردن، مچاله کردن شیار کشیدن بههم زدن انحنادادن، تابیدن، تاب دادن، تاباندن، پیچاندن بستهبندی کردن، پیچیدن، حصار بستن، دیوار
عصبانی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ردن، آزردن، رنجاندن، رنجانیدن، سخت تر کردن، دعواراه انداختن، اعصاب برای کسی نگذاشتن
نَم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، مرطوب ساختن، لیسیدن، شستن، [ پاک کردن 648]، ریختن، آغشتن، آلودن، تَر کردن
منقبض کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، کوچک کردن، ازحجمچیزی کاستن، متراکم کردن، متکاثف کردن فشردن، تحت فشار قرار دادن، فشار آوردن، چلاندن، فشرده کردن، افشردن، پالودن، عصاره گرفتن، ا
پیچاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل اندن، تاب دادن، تابیدن، تاب انداختن، چرخاندن، بافتن، حلقه کردن، گرد کردن خم کردن، کج کردن، تا کردن پیچ برداشتن، پیچیدن▼