تاریخگذاری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان گذاری کردن، تعیین تاریخ کردن، سن چیزی را تعیین کردن، دندان اسب را شمردن
تأخرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تأخر، تعاقب، جانشینی، پیروی سلف، پیامد، آینده پس تعاقب [در ترتیب]، توالی جانشین، ولیعهد، فرد جایگزین
تازگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تازگی، نوی، نویی، جدید بودن تروتازگی، طراوت، سرسبزی، شادابی قوایتازهنفس، قوای کمکی تازهکار، مبتدی، نوآموز نورسیده، نوزاد، بهدنیاآمده، تازه رسیده،
تازهبهدوران رسیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دوران رسیده، نوکیسه، نووُریش، نوآمده، نوخاسته، نودولت
تعجب نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ] تعجب نکردن، تعجب خود را ظاهرنکردن، بیعاطفه بودن شک کردن، تا آخرش را خواندن، فهمیدن، انتظارداشتن، آرام ماندن
تعاقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تعاقب، توالی▼، جانشینی، اعقاب تعاقب زمانی ◄ تأخر [در زمان] تداوم و استمرار، ادامه، تداوم در عمل، دوام تعقیب، پیگیری دنبال، دنباله، عقبه، عقب دنباله،
تاریخگذاری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان گذاری کردن، تعیین تاریخ کردن، سن چیزی را تعیین کردن، دندان اسب را شمردن
تأخرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تأخر، تعاقب، جانشینی، پیروی سلف، پیامد، آینده پس تعاقب [در ترتیب]، توالی جانشین، ولیعهد، فرد جایگزین